خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

ژانر :

۱-اونایی که فردا صبح (شنبه/۲۲خرداد)وبسایت هاشون آپ میشه و از مهر و محبت ها یا دعوا و مرافه با  شوشو(مراد همان شوهر است) یا آقایی(فرقی نمی کنه هم شوهر هم دوست پسر) یا خانومی(در وبلاگستان فارسی بیشتر مامان های دختر دار از این اصطلاح برای دخترانشان استفاده می کنند) داد سخن میرانند یا از این که عمه ام اینا رفتن خونه ی پسر عمه ام اینا !! امشب هم قراره دایی ام اینا برن خونه ی همسایه شون اینا،تازه شم ما هم میریم اونوقت!!!!  

بعد اونایی که کلا عشق مسایل خانوادگی ِ بقیه و حل و فصل مسایلشون در بخش نظر دهی هستند و صبح تا صبح باید حتما وبلاگ های این دسته رو بخونند که مبادا شب قبل،شوهر طرف مثلا خدای نکرده زبونم لال نصف شب دستش از زیر سر خانم کشیده شده باشه وقتی می خواسته بره دستشویی، و خانم هم احساسات پروانه ایش ترک ترک شده باشه و صبح در حالیکه به شدت به فکر طلاقه در این مورد تو وبلاگش نوشته باشه و اینا (خوانندگان پر و پا قرص) خبر دار نشده باشن یه وقت!! خوب اونوقت این راه حل های مشعشعانه کجا باید ساطع بشه اگه اونجا نشه؟ هان؟

 

 

 

 

 

۲-اونایی که اصلا کلا وبلاگ هاشون ۳۰یاسیه و خودشون +۷جد و آبادشون ۳یاسی بوده و نقد پشت نقد و تفسیر پشت تفسیر و دعوت برای عصر روز شنبه این هوااااا ،بعد مشخص میشه که خودشون اون روز از و خونه تکون هم نخورند.چون یه وقت ممکن بوده آسیب ببینند ! آسیب ۳۰یاسی نه ها!! برای اون که اینا همیشه جان برکف اند! اصلا اینا نیروهای بالقوه و بالفعل و همه چی تموم این جنبشند! مثلا ممکنه چون تازه از حموم در اومدن،باد بخوره به سرشون سینوزیت بگیرن در آینده! و به خاطر خواهش های بقیه نرفتن!!!! محض همون!

 

 

 

 

۳-اونایی که فردا عصر تو کافی شاپ ها و رستوران ها و مراکز خرید پلاسند!!! مثل هر روز!! کلا انگار نه انگار !! نه خانی اومده و نه خانی رفته !! 

 

 

 

 

۴-اونایی که تو این مراسم فقط دنبال دختر تور کردن و شماره دادن اند!! (برای خودم پیش اومده ها که میگم) 

 

 

 

۵-اونایی که فردا از صبح تو بالاترین و توییتر و فیس بوک و  سایت و وبلاگ آیه ی یاس می خونند تا شب !! و در حالیکه خودشون به شدت و حدت هر چه تمام تر پشت رایانه هاشون  سنگر گرفتند و مشغول جانفشانی و جنگ با دیک تاتور و پس گرفتن رای های پارسال همین موقعشون هستند، و در عین حال خیلی زیاد از عدم مشارکت مردم ناراضی اند و دلشون گرفته ، دم به ساعت اعلام می کنند : من می دونستم که ما موفققق نمیشیم....و البته واقعا همه ی هدفشون روحیه سازیه و در واقع می خواهند با یاد آوری خاطرات نوستالژیک مثل کارتون گالیور یه بار دیگه به بقیه یاد آوری کنند که عجب کودکی و نوجونی ِ آشغالی داشتیم تو این مملکت!!!! بنده های خدا .... 

 

 

 

 

۶-اونهایی هم که مثل نویسنده ی این وبلاگ دیگه از اون ور بوم افتادن و الان یک هفته است که هی میان پست مینویسند بعد والد درونشون خیلی با خشانت کمر شلوارشو در میاره و تِپ و تِپ بهشون شلاق میزنه که تو خجالت نمیکشی تو این موقعیت زمانی از گل و بلبل و عشق و چمن و آسمون مینویسی؟؟؟ نه واقعا حیا نداری؟؟ و این میشه که با سری افکنده و در حالیکه الان یک هفته است از استرس و اضطراب در حال خفه شدن هستند، با جسم علیل و اندک آبرویی که دارن ،پست هاشون رو حذف می کنند خودشون!!  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پی نوشت: 

 

 

شماره ی یک:در مورد ژانر اول به شددددددددددددددددددددددت در صدد نوشتن یه پست می باشیم اما الان اعصاب نداریم!! 

 

 

 

 

شماره ی دو: نگارنده هیچ گاه  در این جریان حامی هیچ گروه ، شخص یا اشخاص خاصی نبوده و نیست و به شدت معتقد است که این جریان فراتر از رای های مفقوده ی سال قبل، آن زن و شوهر و آن معمم خاص می باشد...و اصولا بدون لیدر و با ر ه ب ر ی  مردم ِ معترض حرکت می کند.

نظرات 14 + ارسال نظر
محمدحسین شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:40 ق.ظ http://physicsscu87.blogsky.com

نودوم طرفی باشیم ؟بریم خیابون یا نه؟

من که دستورالعمل صادر نمی کنم این جا ...اما مگر غیر از یک صدا شدن هم راهی هست؟

[ بدون نام ] شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:43 ق.ظ

مرسی واقعا.

من با شوهرم کلی از این پستت خندیدیم ...

چقدر قشنگ بلدی در بدترین شرایط هم خودت رو کنترل کنی و طنز بنویسی.و همه ی حرفات رو در قالب طنز اما محکم و بدون جار و جنجال بنویسی.
معلومه که تو زندگی واقعی ات هم خیلی خودت رو کنترل میکنی

داشتم به شوهرم میگفتم امشب انگار سر صبح شدن نداره! برای ما که خیلی کند داره میگذره.

چه کار میشه کرد؟

بله تو زندگی واقعی که من فکر کنم باید کاپ صبر و خویشتن داری بگیرم دیگه !! :))

واقعا سر صبح شدن نداره...هم کند میگذره هم پر از وحشت...

امیدوارم مردم در امام باشن...فقط همین...

Yaprak شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:18 ق.ظ http://zamaneazizeyeganegi.blogsky.com/

سلام نهال جونم من تا حالا یکی دوبار برات کامنت گذاشتم اما نمی تونم بین کامنتات ژیداشون کنم .. نمی دونم اصلا به دستت رسیده یا نه
قبل از هر چیز از تبریکی که تو چند پست قبلم بهم گفته بودی متشکرم و نمی دونی چقدر خوشحال شدم که از طرف وبلاگی کامنت دارم که مدت زیادیه که خواننده اشم .
در مورد مسائل اخیرم لینک پستی رو که پارسال یه هفته بعد از انتخابات نوشته بودم برات می ذارم .. کامل در مورد نظراتمه .. کل آرشیو خرداد پارسال و تیرش حول این محور بود .
فقط ایمدوارم دیگه در این راه خونی ریخته نشه و همه سالم و سلامت باشن !
http://zamaneazizeyeganegi.blogsky.com/1388/03/28/post-37

سلام عزیز دلم


من نمی دونم بلاگ اسکای چرا گاهی کامنت ها رو می خوره...

متاسفم بابت این همه دردی که تو دل همه است...


باز هم بهت تبریک میگم و بهترین ها رو برات آرزو می کنم عزیز دلم...

دختره شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 01:49 ق.ظ http://likepoison.blogfa.com

نهال جون کلی خندیدم =))
حالا یهو خنده دار نباشه آبروم رفته:-s

نه واقعا گاهی خیلی از واقعیت ها خنده داره...:))

دوست شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:04 ق.ظ

سلام
خسته نباشید
منهم تا پاسی از شب بیدار بودم ولی کامنت دونی شما باز نشد تا به محض اینکه تو جدول اپ شده های بلاگ اسکی دیدم هستی براتون کامنت بذارم ولی ...
قند که ازش خبری ندارم ازمایشاتی دکتر نوشت برا تکمیل تستها که گرفتار کار و نتونستم برم .
از وضعیت ماشین خواستم بدونم که پاسخی نگرفتم.
در هر حال موفق و سربلند باشی

سلام

ببخشید من یاهوم رو زیاد باز نمی کنم...

الان قند خون در چه حاله؟ من چه کار می تونم بکنم الان؟ هرکاری از دستم برمیاد خواهش می کنم بگید...

ریحانه شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 09:43 ق.ظ

مرغ سحر ناله سر کن
داغ مرا تازه تر کن

چه به موقع یلدا جان...چه به موقع...

ساتین شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 10:24 ق.ظ

عالی نوشتی
چطور میشه امروز از قر و فر و قوم شوهر نوشت نمی دونم
من که میرم به مردمم بپیوندم
با هیچ بنی بشری هم کار ندارم

تحسینت می کنم...

می دونم که همیشه از اولش بودی...

برای آرزوی بهترین ها رو میکنم

الهام مامان دل آرام شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:19 ق.ظ

مرسی نهال جون از محبتت:))

عزیز دلم...مبارک باشه بازم....امیدوارم خوشبختی اش رو ببینی...

بولوت شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 12:29 ب.ظ

۸. اونایی که تازه بعد از خوندن این پست یادشون افتاده امروز 22 خرداده. تازه شم اولش فکر کردن این پست مربوط به فرداست و فردا 22 خرداده.

:)

آره نیست که آخر شب نوشتم،اشتباه مصطلح کردم...

kiana شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 07:19 ب.ظ

namiry nahal.che bamaze bod makhsosan on gesmate avalesh,mi2ny man az webloghaey badam miad ke hey taraf miad az dost pesaresh mige,ah ah ya masalan az shosho,asisam,ya hasmaly,ooohhhhhh,koja body?delam vasat tang shode bod

وااااااااااااااااااااااااااییییییی که من موندم تو کار کسانی که همیییییییشه نالانند و گریان و بفیه هم مدام دارن براشون سینه میزنن و چیزی حل نمیشه هم چنان...

:))

نیما شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:27 ب.ظ

تو این ناراحتی و خشم بهترین پستی بود که میشد خوند.ممنون

خواهش می کنم ....امیدوارم الان آروم تر شده باشی...

بامداد شنبه 22 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 11:36 ب.ظ

نهال وای من عاشق اون پست هات بودم تو اون یکی وبلاگ که واقعی بود اما اونقدر طنز می نوشتی که آدم با خوندنش پخش زمین میشد!! دی:

چه کیفی کردم که باز شروع کردی...
خیلی خندیدم خیلی.مرسی

ممنونم عزیزم

سعی می کنم بنویسم با همون روال بازم

دوست یکشنبه 23 خرداد‌ماه سال 1389 ساعت 08:02 ق.ظ

سلام
ممنونم
باید خودم فرصت کنم بیام ازمایشات را انجام بدم سعی میکنم این هفته بیام

نوشین شنبه 12 تیر‌ماه سال 1389 ساعت 08:23 ق.ظ

سلام جالبه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد