خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

روزهای روشن...

راستش من علیرغم اجتماعی و شاد و فعال و پر جنب و جوش بودنم در جمع، زیاد آدم برون گرایی نیستم! در واقع خیلی کم پیش میاد که بتونم از زندگی ام حرف بزنم...اینو دیگه همه می دونند.و البته می دونم که اصلا خوب نیست!


یه زمانی پیش انرژی درمان گر می رفتم(محض تجربه بیشتر) بعد منو می نشوند می گفت خب! حرف بزن! بعد من کاملا لب هام قفل بود! بعد گاهی این خانم نزدیک به یک بسته سیگار می کشید و من هنوز خاموش بودم!


وقتی خیلی آستانه ی تحملم لبریز میشد فقط می گفتم می خوام بخوابم!


اونم یه عود روشن می کرد و شمع، و از اتاق می رفت بیرون و من لحاف تختش رو می کشیدم رو سرم و می خوابیدم!!!


دقیقا همین جوری!


و به همین ترتیب در زندگی هم وقت لبریز شدن،لحاف رو می کشیدم رو سرم و خلاص!

نه دادی...نه فریادی...نه خشمی و پرخاشی! فقط می خوابیدم!


این شد که این سال های اخیر رو بیشتر لحاف بر سر خوابیدم!

.

.

.

.

.

25 اردی بهشت من 30 ساله شدم!

قبلش وحشت داشتم! مضطرب و نگران ! گاهی حتی شرمسار!

بعد وقتی روز موعود رسید،نه ترسی...نه دادی...نه فریادی...فقط پذیرفتمش!

دقیقا تا روز قبل از 30 سالگی فکر می کردم خیلی از عمرم رفته! از روزی که وارد 30 شدم تازه متوجه شدم خیلی از عمرم مونده!


شاید یه جور مطابقت پذیری سیستمیک باشه یا واقع بینی لطیف...


در هر حال خوبه! این رو بیشتر برای کسانی گفتم که در موقعیت من هستند...

ریلکس...30 سالگی هم می تونه زیبا باشه...


.

.

.

.

.

.


شاید یکی از تحولات 30 سالگی این باشه که به خودم کمک کنم که حرف بزنم! فعلا محیط مجازی رو دارم و اینکه دوباره شروع کنم به دوستیابی واقعی و به دوستای واقعی اعتماد کردن!


ترجیح می دهم حرف هام رو در مجازستان برای عده ی محدودی که دورادور همیشه برام احساس امنیت و پشتیبانی داشتند بزنم تا اینکه زندگی ام رو بی پروا و نشناخته باز کنم...

بنابراین اینجا می نویسم ولی عمومی تر...

دوستان من (در دنیای مجازی)می دونند که من_بی پروا تر رو کجا بخونند و پیدا کنند...

دنیای مجازی همیشه برای من امن و گرم بوده...

.

.

.

.

.

.

دلم می خواد قشنگ زندگی کنم...شاید بلد نیستم...یا نمی تونم...یا جرات شروعش رو ندارم...

دلم راهنمایی،تجربه،هدایت...حتی نصیحت می خواد...

.

.

.

.

.

.

خیلی خوشحالم از بودن و داشتن همه ی شما...

تا بعد...

شاد شاد شاد باشید...

نظرات 14 + ارسال نظر
کیانادخترشهریوری پنج‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 02:53 ق.ظ

تولدت مبارک مهربونم...با تاخیر...کاش زودتر میدونستم.تو برام خاصی و همیشه یه دوست خاص باقی میمونی...دوستت دارم.

عزیز دلم...
مرسی بابت مهرت...
شاد باشی با والا مقام عااااااشق :)

ماهی پنج‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:02 ق.ظ http://mahigir.blogsky.com/

سلام
خوبی ؟
این که درون گرایی تا حدودی خیلی خوبه .چون حرف زدن واسه اطرافیان فقط باعث میشه روی از حرف هایی که واسشون زدی سوء استفاده کنند بر علیهت.پس از ای بابت خوشبحالت.
عمره آدمم در گذره ولی بدون استفاده درست ازش فقط نظارگره رفتن عمر هستیم .مهم نیست چند سالته مهم اینه که ثانیه های زندگی رو شاد باشی و درست استفاده کنی و از شکست ها درس بگیری .
من مهر ماه میرم توی ۳۰ سالگی ولی عمرم رو هدر دادم استفاده ای که می تونستم بکنم نکردم ازش .من لحظات زندگیم رو از دست دادم .همیشه توی غم و غصه خودم رو غرق می کردم .البته تازه فهمیدم سالهاست به بیماریه بایپلار که یک نوع افسردگیه دارم .ولی دارم سعی میکنم از این به بعد بر مریضیم فائق بشم و بهترین زندگی رو بکنم .یکی از این راه ها شکر گذاریه خداست بخاطره همه چی حتی جورابی که داریم و می پوشیم ... باعث میشه آدم انرژی بگیره و نعمت ها و خوشی های خدا بسمت آدم بیاد .

سلام عزیز دلم
اتفاقا راهی که انتخاب کردی عالیه...
فکر نکن که خیلی زمان از دست دادی...فکر کن که هنوز خیلی زمان داری...برای همه چیز
افسردگی هم لطفا اصلا برای دارو گرفتن مقاومت نکن و اجازه بده که دارو هم بهت کمک کنه...بعد مهجزه اش را خواهی فهمید
ورزش هم به خصوص ایروبیک و شنا و یوگا رو به زور هم که شده تو برنامه ات بگنجون

شاد باشی
می بوسمت و با آرزوی بهترین ها برای تو

مریم پنج‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:03 ق.ظ http://manodelam136400.blogfa.com

دوستان من (در دنیای مجازی)می دونند که من_بی پروا تر رو کجا بخونند و پیدا کنند...

نهالی...
اگه منم جزو دوستات حساب میشم میشه به منم بگی کجا میتونم بی پرواتر بخونمت؟

محدثه پنج‌شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 12:50 ب.ظ http://entezareshirin86.blogfa.com

تولدت مبارک نهال عزیزم! ایشالله در باقی عمر روزهای شادتر و خواب کمتری داشته باشی

مرسی محدثه جانم...
چه دعای قشنگ و زیرکانه ای :)
دوستت دارم و دخترک چشم درشت منو ببوس لطفا
شاد باشی

مهگل م جمعه 19 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 08:16 ق.ظ

سلام نهال جان منم متولد ۵۹ هستم و این تجربه رو داشتم ولی منم جدن معتقدم که این دهه میتونه بهترین دهه زندگیمون باشه .هم به اندازه کافی جوان هستیم و هم با تجربه .امیدارم بهترینها رو تجربه کنیم عزیزم.
این اولین باره که بهت سر زدم بیشتر میخونمت تا بیشتر بشناسمت. خواستم بدونی که این حسها رو خیلی ها تجربه میکنن من با دوستای همسن وسالم که صحبت میکنم دیدم که آنها هم این حسو تجربه کردن بخصوص آنهایی که هنوز ازدواج نکردن.وقتی میبینی که دیگران هم همین احساسات رو دارن آ ّرومتر میشی و میبینی تنها نیستی.

سلام عزیز دلم :**

کاملا درسته و اینکه آدم به خودش میاد که هنوز وقت هست برای زندگی...
خوشحالم که اینجایی ...
می بوسمت
شاد باشی

مهرسا مستقل شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:10 ق.ظ http://roozhayebehtar.persianblog.ir

کامنت من اومد عزیزم؟

آره عزیزم ولی خصوصی اش کرده بودی :)
میام پیشت...

شیلا مامان رومینا شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:28 ق.ظ http://godscourtyard.blogfa.com

چه عجب شما اومدی . تولدت مبارک بانوی اردیبهشتی گرچه خیلی دیر شده اما به هرحال امیدوارم این دهه و دهه های بعد خوشبختی رو برات به ارمغان بیاره. در ضمن ۳۰ سالگی اونقدر هم ترسناک نیست اگه اینطور باشه ما در نیمه های راه رسیدن به ۳۶ سالگی باید تیلیک تیلیک بلرزیم از ترس. به هرحال باز هم خوش اومدی دوستم. امیدوارم به زودی از حالت نهالی خارج بشی و یه درخت سبز بشی که به بار نشسته

دقیقا اصلا ترس نداشت شیلا جان...کاملا بدون درد و خونریزی تموم شد :)
دوستت دارم بانوی ۳۶ ساله ی موفق مهربون دوست داشتنی...

رعنا شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:48 ب.ظ

namard javabamo nadady ke.baba ip mano ke mishnasi.in hame sale miam inja.a;an delam ye duste khub mikhad,,,,bia

دخترکم چون شماره گذاشته بودی من تاییدت نکردم...
آدرس سایت و ایمیل هم نگذاشته بودی :)

خادم شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 10:20 ب.ظ

سلام اگرچه دیر شده ولی بازهم تولدت مبارک.
از احوالات بیمار هم برامون بگید مدتی هست ازشما و ایشان بی خبرم.
موفق باشید

سلام و سپاس...
خوب هستند جز همون مشکلی که می دونید متاسفانه...
مریض ما چطوره؟؟

نهال به رزی (رز سپید) شنبه 20 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:40 ب.ظ

رزی جونم نمی دونستم پابلیش کنم کامنتت رو یا نه...
من قبلا تو گودر می خوندمت الانم تو «پ» خیلیا رو دنبال می کنم ولی خیلی ها رو هم گم کردم.میشه آدرست رو برام بذاری من خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییی خیلیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی دوست دارم بیشتر بخونمت و بیشتر حرف بزنم
نشد الان برات کامنت بذارم یه طومار هم نوشته بودم :)

روزگار سبز من پنج‌شنبه 25 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:05 ب.ظ http://www.mygreenlife.blogfa.com

من هم چند ماه دیگه سی ساله میشم... و روزی نیست که بهش فکر نکنم !

بسیار بسیار راحت تر از اونی که فکرش رو کنی روز 30 سالگیت شروع میشه.ولی تا شب قبلش جهنمه :)

ستاره شنبه 27 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 11:18 ب.ظ

نهال عزیز تولدت مبارک. من هم مهر وارد 30 سالگی می شم.یه کم استرس دارم و گیجم.شرایزم خیلی شبیه به تو هست.برات کلی حس خوب و عمیق آرزو می کنم

برات روزای افتابی و شب های پر ستاره ای آرزو می کنم عزیزم...
تبریک میگم...وارد یه دوره ی قشنگ و شاد از زندگیت میشی...
شاد باشی

هما چهارشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:08 ب.ظ

جالبه این روز ها من هم آزار دیدم از صداقت داشتن با نزدیکان ودلم میخواد نقش بازی کنم اما تو ذاتم نیست ولی باید تمرینش کنم اما از محیط مجازی هم خاطره ی خوبی ندارم خیلی اتفاقی به واسطه ی دارو های لا غری که معرفی کردی دارم وبلاگت رو میخونم انگار یا دم رفته بود که همچین دنیایی هم وجود داره از آشنایی ات خوشبختم

مرضیه سه‌شنبه 24 اردیبهشت‌ماه سال 1392 ساعت 02:44 ق.ظ http://http:/nanochem.blogfa

سلام نهال جون خانم گل
الان تقریبا 2ساعته دارم وب قشنگتو میخونم انگار چند سال بات زندگی کردم خیلی قشنگ و پر احساس نوشتی
3تا سوال دارم عزیز
1-از شیده چه خبر؟ ازدواج یا؟
2 -چرا خودت ازدواج نمیکنی گلم
3- تا حالا چند بار به دیدنه کسایی که برات ادرس گذاشتن یا دعوت کردن رفتی
ممنون میشم پاسخ بدی
دبیر مجرد اهل مسافرت و دوستی//اهواز

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد