خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

کاملا روزمره...

۱- اتاقم مثل بازار شام ـ الان ! (دقت کردید زبان پارسی چه زبان مشکلیه؟؟ من الان بنویسم شامه که غلطه! بنویسم شام تنها که با وعده ی غذایی شب اشتباه گرفته میشه و تو بی کانتیو...)


دلم می خواد الان بلند شم هر چی که کف اتاقم هست رو مرتب کنم...بعدش کتابخونه و بوفه ی تلویزیون و میز آرایش و دو کمد دیواری رو هم مرتب کنم،کف اتاق رو با شامپو فرش و وایتکس شامپو کنم و دیوار های رو هم با بخار شوی بشورم...


دلم می خواد ولی متاسفانه اراده برای هیچکدومش ندارم الان !!



۲-بعد از آشنایی با مادر و اسکرابز و بیگ بنگ تئوری و دیسپریت هاوس وایفز، مجددا و برای بار دوم به فاصله ی دو سال،دارم فرندز می بینم !!


من فرندز رو از بقیه ی سریال های آمریکایی بیشتر دوست دارم...منو خیلی خیلی خیلی راحت می خندونه...


آیا شما سریال(آمریکایی) طنز دیگری سراغ دارید که ارزش دیدن و چند ساعتی خندیدن داشته باشه؟؟



۳-آیا می دانستید که گوش های من سوراخ نیستند؟؟ بله دوستان ! ماجرا از این قراره که پدر محترم بنده که سال ها در بلاد غرب زندگی می کردند و بعد از رجعت به ایران، با اِن قِلاب و زنی و دختری مواجه میشند،شدیدا معتقد بودند که مگه دختر من بَرده است که گوش هاش رو سوراخ کنید؟؟(مقایسه رو حال کردین؟) بعدش هم که دخترش خرس گنده شد، مثل چی از سوراخ کردن گوش می ترسه...


بماند که الان دختر ها معمولا گوش هاشون از بالا تا پایین بطور سخاوتمندانه ای سوراخه و این دوستتون در این موارد از خجالت و خرس گنده بودن دست بر جیب سوت میزنه فقط!




اینو گفتم که بگم به خودم قول دادم تا عید امسال خیلی شجاعانه و مثل یه مردددددددد برم گوش هامو سوراخ کنم! دلم از این گُل گوش های براق کوچولو می خواد...مثلا دو تا ستاره ی براق...که من تکون می خورم این برق بزنه ! فانتزی در این حد.....




۴-امتحان ها از هفته ی آینده شروع میشه و من باز حال عصب دارم! هر چند که یه جای خوشحالی داره که همه ی امتحان ها عصر هستند و من که معمولا فقط چند ساعت قبل درس می خونم،صبح رو وقت دارم تو سر خودم و جزوه هام بزنم! ترم آخر ِ و من برای لحظات آزادی،ثانیه شماری می کنم...(کَف ِ مُطالبات در زمینه ی آزادی رو حال می کنید؟؟ به آزادی در این سطوح هم بسنده کردیم....)




۵-دارم یه مطلب در مورد کاهش وزن و استاپ وزن و ورزش و ...تهیه می کنم....برام جالبه که هر روز دست کم ۲۰ نفر با سرچ همین مطالب به وبلاگ من میرسند و هر هفته تقریبا سوالات این چنینی دارم و کسانی که با این مسائل درگیرند...


من این پست رو تنظیم می کنم و پابلیش می کنم ولی دوستان من ! با عرض تاسف اکثر ما زن های ایرانی از عدم اعتماد به نفس رنج می بریم و بدبختانه یه جورایی خود کم بین هستیم...



در پست بعد در این باره مفصل صحبت می کنیم...اگه کسی سوالی داره لطفا بنویسه تا در مطلب ذکر بشه...


من این پست رو با کمک و مشورت متخصصین این زمینه تنظیم می کنم.سعی میکنم در مورد ریزش مو و پوست هم بنویسم.




۶-احساس کمبود دوست می کنم...زباد زیاد زیاد...





۷-دیگه یه جوری شدم که بر خورد و رفتار آدم ها رو تقریبا به بند کفش پسر کوچیکه ام هم نمی گیرم !! در این حد ! یعنی واکنش هام اینجوری برنامه نویسی شده :


فلانی اینو گفت/این رفتارو کرد/آیا من درست متوجه شدم؟/ئه؟؟/اوهوم/خب گفت که گفت/به جهنم/گور پدرش/ خلاص!!



۸-نیاز به چله نشینی دارم...برای چند فاکتور ِفرساینده ی مهم ِ زندگی ام !



دیروز و پریروز، اینقدر زیر بارون رفتم که بغض های بزرگم شسته شد و ریخت پایین...الان خندانم...لااقل با دیدن ِ برگِ افتاده ی ِ درخت ،زار نمیزنم !!



۹-من منتقد سینما و تحلیل گر فیلم و گیس طلا و لایبرنت نیستم که تحلیل فیلم کنم یا صلاحیتش رو داشته باشم! اما قویا و از صمیم دل ، به بازیگران فیلم سینمایی در امتداد شهر، خواهرانه،دوستانه،نمی دونم هر چی که هست ولی کاملا بی غرض، توصیه می کنم به جای فیلم بازی،همون منچ و مارپله و گرگم به هوا بازی کنند،اینجوری رسما سنگین تر و آبرومند ترند ! شعور مخاطب و بیننده رو هم به لجن نمی کشند...همچنین کیف پولش در این واویلای گرانی و تورم!

به برادر عزیزمون آقای شمق دری هم جدا تبریک می گم بابت این سینمای پر محتوایی که ساختند که شاه فیلمش اخراجی ها و پایان نامه است و فیلمـ کمدی اش چارچنگولیه و فیلمه دراماتیکش در امتداد شهره...و اینکه در تکمله ی این ۳۰ و اندی سال ، دیگه رسما و کاملا سینما رو هم گندمالی کردند و فرستاند پیش دستِ مابقی ارکانِ به گند کشیده شده ی این مملکت...



۱۰-در امتداد پاراگرافِ شمارهِ ۹ ، من نمی دونم نیکی کریمی امر بهش مشتبه نشد بسکه نقش زن های خوشگلِ تنهایی رو بازی کرد که زنِ دومِ یواشکیِ یه مرد ِ آنچنان هستند و آخر سر هم که مطابق معمول حامله میشه و با یه بغض و عشق و فداکاری و در خفا و تنهایی تصمیم میگیره بچهه رو بزرگ کنه به عنوان یادگاری ....؟!


یعنی فکر کنم باید این نقش به اسمش ثبت بشه دیگه بسکه هی داره تکرار می کنه !




۱۱-این یه پست کاملا روزمره بود و اصلا و ابدا ارزش دیگری ندارد....



نظرات 12 + ارسال نظر
دفترچه شنبه 24 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:18 ب.ظ http://daftarchekhateratinternet.wordpress.com/

سلام نهال جون
بنده به شما سریال two and a half men رو برای خندیدن (شخصا فکر میکنم یکم چیپه ولی در حال حاضر جز پر بیننده ترین های آمریکاست) و برای هم خندیدن و هم لذت بردن (بیشتر لذت بردن!) به شما ugly betty رو پیشنهاد میکنم.
و البته 100% موافقم که فرندز یه چیز دیگه ست!

[ بدون نام ] یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 03:01 ق.ظ


"Arrested Development" allie hata behtar az friends :)

سیلوئت یکشنبه 25 دی‌ماه سال 1390 ساعت 10:54 ق.ظ http://silhouette.blogfa.com

در رابطه با سوال شماره 2 اگر می تونی سریال the war at home رو پیدا کن و ببین. من خودم طرفدار پر و پا قرص فرندز هستم و هر اپیزود رو بالای 5بار دیدم. این یکی سریال رو نگم از فرندز بیشتر دوست دارم دقیقا به همون اندازه دوست دارم و راحت باهاش می خندم و فوق العاده کاراکتر هاش قابل درک و ملموسن. خصوصا که با اینکه یه سریال امریکاییه ولی برای ما ایرانیا هم کلی حس نوستالژیک داره ! چون جریان یه مادر پدر با سه تا بچه تین ایجرشونه و گیرهایی که پدر مادره یه سره به بچه ها می دن و حرصی که بچه ها از دست اینا می خورن !

نیلا دوشنبه 26 دی‌ماه سال 1390 ساعت 06:41 ب.ظ

سلام نهال خانم
البته هیچ سریالی به پای فرندز نمی رسه. اما اگه دستتون رسید Frasier رو ببینین. خوشتون میاد.

یک زن سه‌شنبه 27 دی‌ماه سال 1390 ساعت 11:32 ب.ظ http://manam1zan.persianblog.ir

با بند 9 موافقماااااا ... خوبی؟

ملودی چهارشنبه 28 دی‌ماه سال 1390 ساعت 08:06 ب.ظ

سلام نهال جون گلم اتفاقا تو هر چی بنویسی یه عالمه ارزش داره عزیییزم . از همه گذشته امیدوارم تو امتحانا موفق ترین باشی بیخیال بابا حال عصبو ول کن دختر

ژینوس پنج‌شنبه 29 دی‌ماه سال 1390 ساعت 12:13 ب.ظ

دستگاه های سوراخ کردن گوش مطمن هست الودگی ویروسی منتقل نمیکنه

از آلودگی اش نمی ترسم فقط از دردش :)))))


عزیز دلم...در مورد اون یکی کامنتت(گفتم شاید دوست نداری پابلیش کنم) خیلی متاسف شدم...و کاملا می فهمم چی میگی...

در مورد من خوشختانه کولیت نبود...یه سولیتاری اولسر بود ...
بابت عامل به وجود آورنده اش هم خیلی ناراحت شدم...خیلی...احتمالا مسایل من رو می دونی دیگه....

ولی این نیز بگذرد...

برات بهترین بهترین بهترین ها رو آرزو می کنم ...

نهال جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 01:29 ب.ظ

دفترچه،سیلوئت،نیلا و بی نام عزیزم :)

خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی ممنون :) لیست کردم فیلم ها رو.
کامنت های دیگه رو هم هنوز چون لیست برنداشتم تایید نکردم :)

یک زن عزیز دلم : من خوبم...:) میگذره دیگه...

ملودی جانم : تو عزیز دلمی....

الهه جمعه 30 دی‌ماه سال 1390 ساعت 09:55 ب.ظ

چرا میری برای فندق مقاله! مینویسی ولی اینجا رو از فریز در نمیاریییی؟؟؟

حرف حساب جواب نداره...خیلی هم وقت برای گفتن دارم که اصلن وقت برای نوشتنش ندارم و اگه هم بخوام روزمره بنویسم همه اش فکر می کنم خب روزمره های من به چه درد بقیه می خوره؟؟

ولی چشم امتحاناتم که تموم بشه مرتب می نویسم...
شاد باشی

Leila جمعه 7 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 11:24 ب.ظ

"Modern Family " هم خنده داره.
Take care

خادم یکشنبه 9 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:06 ب.ظ http://ghadirkhadem.blogsky.com

سلام
خسته نباشید
بعد از مدتها فرصتی دست داده تا بیام نت
لطفا اگر امکان داره ادرس وبلاگهاتون را برام ایمیل کنید
ممنونم
موفق باشید
لطفاسلام برسانید

Nima شنبه 15 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 07:25 ق.ظ http://nimacruise.blogsky.com

بنده با بند بند٬بند های شما مشکل دارم .!
بند نیست که زنجیره !!!!
فقط فکر می کنم با بند ۶ موافق باشم !
بعد از کمی ورزش صبحگاهی اندکی صبحانه نمکی ( مخفف یه نمه ) آبغوره خوردن (واسه پوست خوفه ) و و و ...
تمام عزم خود را پراکنده نموده ( حمع که بشن هیشکی جلودارشون نیست٬شورش میکنن - پراکنده باشن بهترتره)
این شد که بر سر میز نشستیم به مقدار ناچیزی دیالوگ هایی را که به خط خرچنگ و قورباغه نگارش شده بودند را مرور نمودیم و به سراغ کافه گرد و غبار گرفته مان رفتیم .
نهال جان شما اصلا نترس ! خوبه اتاق شما شبیه بازار شام هست داخل اتاق من شتر با بارش که سهله ! با خورجینش که نگو ! با ماشینش هم که اصن حرفشو نزن با کاروانش گم میشه !!!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد