خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

مساله ای  که امروز شنیدم این بود که اکثر دوستانِ دو سال  اول دبیرستانم ، متارکه کردند.... 

 

من با خود مساله ی طلاق هیچ مشکلی ندارم و اتفاقا موافق هم هستم...به هر حال در هر شرایطی ممکنه یه رابطه و زندگی به بن بست بخوره و راه دیگه ای نباشه.... این خیلی بهتره که دو نفر از هم جدا شن و هر کدوم راه خودشون رو برند تا اینکه بخواهند زندگی رو که فقط یک بار تکرار میشه،تا آخر عمر با سختی و زجر بگذرونند...  

 

همین جا ( در نت) چند تا از بهترین دوستان من جدا شدند و من یادم نمیره که روز طلاق یکیشون(سلام آرام جانم) چقدر خوشحال بودم که دوستم داره آزاد و رها میشه ....یا همینطور خیلی های دیگه که خودشون می دونند که چقدرررر دوستشون دارم .. 

ولی مساله اینجاست که چرا اینقدر زیاد؟؟؟ مشکل از کجاست؟؟ انتخاب های عجولانه و بدون اندیشه و تفکر؟؟ عدم تعهد، تنوع طلبی  یا عدم مسئولیت پذیری ِ یکی از طرفین؟؟دخالت خانواده ها؟؟

 

 

در هر حال چیزی که مسلمه، اینه که طلاق هر چقدر هم که به نفع باشه،یه دوره ی بازسازی روحی و روانی رو متعاقبش داره که خیلی دوران حساس و حیاتی ای هست...
 

 

و معمولا هم به تنهایی یا بدون کمک خانواده و دوستان ، طی ِ این مسیر خیلی سخت و طاقت فرساست...  

 

 

 

کاش همیشه حواسمون باشه اگه کسی رو یا دوستی رو در اطرافمون داریم که جدایی عاطفی داشته، یه کمی بیشتر بهش توجه کنیم...شاید همین حضور اندک ما کمکی باشه برای اینکه بتونه خودش رو،زندگی و روحش رو بازسازی کنه و از اون حالت شکنندگی و درد ِ ناشی از ضربه ای که خورده خارج بشه... 

 

 

 

 

 

 

شاد ِ شاد ِ شاد باشید...  

 

 

 

 

 

 

نظرات 20 + ارسال نظر
ملودی پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:34 ق.ظ http://melody-writes.persianblog.ir/

نهال جون گلم نوشته هاتو خوندم و باید بگم خیلی خیلی متاسفم برای اون رفتارا و حرفا که خیلی هامون تو دوران مدرسه دیدیم و شنیدیم ولی با همه ی اینا من یه مدلایی دلم بچه گیهامو میخواد بازم. در مورد طلاق هم نمیدونم چی بگم انگار همه چی دست به دست هم میده که هر روز این آمار بالا بره.امیدوارم که اگر این موضوع برای کشی پیش میاد فقط در صورتی باشه که ادامه ی زندگیشون اصلا امکان نداره تا دیگه مشکلات بعدیشو نبینیم و تذاشته باشیم تو جامعه و بین خانواده ها

raheleh پنج‌شنبه 7 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:15 ب.ظ http://rahi1984.persianblog.ir

سلام نهال جون من خیلی وقته وبلاگتو میخونم تازگیا یه وبلاگ باز کردم خوشحال میشم سر بزنی بهم آخه من دوستی ندارم

هادی جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:19 ق.ظ http://st-ghorbani@blogfa.com

سلام اره با حرفات کاملا موافقم اما متاسفانه من به ووفور دیدم که اطرافیان وقتی می بینن کسی شکست خورده یا اونو تنها می ذارن یا سر کوفت می زنن.

هادی جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 07:25 ق.ظ http://st-ghorbani@blogfa.com

سلام.من یه مدت سوالایی در مورد خوشبختی واسم پیش اومد اگه بتونی بگی خوشبختی رو چطور معنی میکنی.البته بخاطر اسمه وبلاگته که ازتون خواهشو داشتم.

زهرا(م) جمعه 8 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:06 ب.ظ

سلام
راست می گی اصل طلاق اگر کاملا بد بود که حلال نمی شد ولی چرا اینقدر زیاد؟؟؟؟
به من هم سر بزنhttp://yaddashtedelam.parsiblog.com/

سیده زینب سه‌شنبه 12 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 11:11 ب.ظ http://dz.blogfa.com

سلام
خوشحالم که این جا هم جنس خوشبختیه و من پیداش کردم
.
.
.
طاقت ها کم شدن. صبرها هم همین طور. و البته این که شروع خیلی ساده گرفته می شه...

آوادخت شنبه 16 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:27 ق.ظ

نهال
واقعا اگه یکی به ادم خیانت کنه راهش چیه؟راهش اینه که بری باهاش حرف بزنی و هرچی تو دلته بهش بگی و بعد تمام؟یا بری انتقام بگیری همه چیو به دختر دوم بگی؟

انتقام رو که حرفش رو هم نزن ! انتقام گرفتن شان خود انتقام گیرنده رو پایین میاره...
بعدش هم،یه موقعی میبینی یکی واقعا ناخواسته و حالا از روی ناآگاهی لحظه ای داره اشتباه می کنه،که شاید با یه بار حرف زدن به خودش بیاد...
در غیر این صورت رها کردنش به نظرم بهترین گزینه است...

کیانادخترشهریوری یکشنبه 17 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 08:23 ب.ظ

یادته چه شبهایی همه ش باهم چت میکردیم؟من میگفتم و تو گوش میکردی؟هیچوقت محبتت یادم نمیره نهال جونم.

فلفل خانم پنج‌شنبه 21 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 05:28 ب.ظ http://fellfooli.persianblog.ir

سلام عزیزم.دلم واست تنگ شده بودااا.نهال جون من فکر میکنم یکی از علتش اینه که مردم توانایی زندگی مستقل رو دارن و صبر و تحمل ملت هم کم شده یعنی مثل قدیم نیست که به هر نحوی که شده بسازن و بسوزن و خانما هم مجبور باشن زندگی کنن چرا که هیچ جای دیگه واسه بازگشتشون نمونده.الان خیلی راحت همه از هم جدا میشن و از یک نظر هم خوبه که تا آخر عمرشون زندگیشونو خراب نمیکنن ولی چه بهتر که از همون اول یه انتخاب عاقلانه بکنیم که این همه دردسر و اعصاب خوردی هم نکشیم.الان که بیشتر امکتنش هست که همدیگه رو بشناسیم با تلفن و موبایل و چت و دیدن و... ولی انگار بدتره و باز هم نمیشناسیم!

بانوی مهر شنبه 23 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 10:09 ق.ظ http://ab-va-ayeneh.persianblog.ir

عزیزم ، والله اولین دلیلش اینه که بدون شناخت کافی وارد زندگی می شیم. شناخت ها همه سطحیه . بعد تازه می بینیم که ای بابا هیچ چیز باهم جور در نمی یاد... برات بهترین ها رو آرزو می کنم عزیزم.

sasha8 شنبه 23 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 02:34 ب.ظ http://www.meysam0250.blogfa.com

سلااااام خوفی وبت حرف نداره خوشم اومد
نوشته هات باحالن
افتخارمیدی به کلبه غم زده ام سری بزنی؟
منتظرحظورگرمت هستم[گل]

شنگولی یکشنبه 24 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:38 ب.ظ http://www.minol.blogfa.com/

سلام خانومی راستشو بخوای من داشتم در مورد کرم پودر استیل لاودر سرچ میکردم که وبلاک شما آشنا شدم با یکم کنجکاوی نه فوضولیا نه فهمیدم همشهری هستیم
میشه بهم بگی این کرم و از کجا میتونم تهیه کنم
خیلی ممنون میشم اگه کمکم کنی در ضمن فکر میکنم باید ۵۰۰۰۰۰ باشه

زرگری-مجتمع سینا-کنار هنگ تن-آقای نوری زاده

محدثه دوشنبه 25 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 09:06 ق.ظ http://entezareshirin86.blogfa.com

سلام نهال جان!کجایی دختر؟ خبری ازت نیست.نگرانت شدم

هستم محدثه جانم...فدای مهربونی هات...

شیلا مامان رومینا سه‌شنبه 26 مهر‌ماه سال 1390 ساعت 01:09 ب.ظ http://godscourtyard.blogfa.com

نهال گلم دلت برای غزلت تنگ شده خانومی؟

خیلی خیلی خیلی زیاد...

yalda چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:09 ب.ظ

nahal azizam delam khili barat tang shode,kash ye khabari bedi az khodet,omidvaram ke salamat va khosh bashi azizam,ma hnooz montazere neveshtehye ghashanget hastima,mibiisamet azizam,payandeh bashi

عزیز دلم...برات به زودی ایمیل میزنم...
هستم و کاملا هم خوبم.
موهات چطورن؟

بانوی مهر چهارشنبه 18 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:45 ق.ظ

خوبی نهال جانم؟

فدای تو بشم عزیزم...من عالی ام.مرسی....
اتفاقا کارت دارم یه جوری باهات تماس می گیرم...

یک زن چهارشنبه 25 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:52 ق.ظ http://manam1zan.persianblog.ir

کوشی نهال کجایی؟

آزاده یکشنبه 13 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 10:27 ق.ظ http://dibache.blogsky

جالب بود خیلی خوب نوشاتی دوست عزیز ممنون از اطلاع رسانیت

reihaneh یکشنبه 27 آذر‌ماه سال 1390 ساعت 11:52 ق.ظ

نهال خانم من اتفاقی وبلاگتون رو دیدم و اون پست آخری که در مورد همسایتون نوشتین رو خوندم نهال خانم من یه آقایی رو میشناسم که ممکنه بتونه به این دوستتون کمک کنه بدون هیچ چشمداشتی
ایشون به گفته خودش 25 ساله کارش تحقیق در مورد طب سنتی و اسلامی هست و توی وبلاگش درمان بعضی از بیماریهای لاعلاج رو گفته و برای اونایی که مشکل ضایعه نخاعی هم پیدا کرده اند راه حل هایی داده
بنظرم وبلاگش رو بخون و در مورد این همسایتون باهاش صحبت کن ببین کاری میتونه بکنه یا نه اینم ادرس وبلاگش
tebeahlebeit.parsfa.com
من هر کار کردم بتونم توی همون پست نظر بگذارم نشد

عزیزم مرسی از لطفت ولی زیاد منطقی و قابل اعتماد و استناد به حساب نمیاد...

مثلا:

در ضایعات قطع نخاع،یعنی وقتی نخاع کات میشه و بینش فاصله میفته،هیجکاری نمیشه کرد...در آسیب های شدید نخاع هم همینطور

چون نخاع ترمیم پذیر نیست...

حالا دیگه در این کیس که نصفی از مغزش رو هم برداشتن که دیگه این چیزا کلا منتفیه...

در کل وبلاگ معتبر و روش های حتی کمی منطقی و قابل اعتمادی نیستند...

ممنونم از لطف و مهرت عزیز دلم

عرفانه سه‌شنبه 20 دی‌ماه سال 1390 ساعت 07:33 ب.ظ

به نظر من، علتش جسارتیه که زنها پیدا کردن. رفتار دخترای امروز رو با همسراشون ببین، و با رفتار مامانامون مقایسه کن. (رفتار اون موقع مامانامون البته. الان، خانومها، به نظر من، کلا تو جامعه خودشونو بیشتر پیدا کردن) چر جند، امیدوارم آدما تو انتخابشون دقیت کافی کنن و تو مدیریت زندگی بعد از ازواج... دوست ندارم طلاقو زیاد- بر عکس تو

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد