خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

در زندگی زخم هایی است که...

هر چند اعتمادم از همه چیز و همه کس و از آینده سلب شده،ولی دارم سعی می کنم زندگی کنم...  

 

هر چند مثل مرغ پرکنده ای شدم که نمی دونه بالاخره رو شونه ی کی باید فرود بیاد و داره یکی یکی ، گیج و بی هدف همه ی شونه ها رو نگاه می کنه و فکر می کنه هر کدوم رو انتخاب کنه، بعد از مدتی،با یه سیلی  یا یه تکون غیر منتظره ی محکم،ممکنه پرت بشه پایین، ولی سعی می کنم زندگی کنم... 

 

 

هر چند دلم عمیقا شکسته،هر چند از بی ثباتی ها و بدرفتاری ها دلم ترک ترک شده،هر چند که با همه ی وجودم به این واقعیت رسیدم که الزاما همه مثل خودم نیستند ، ولی بازم دارم زندگی می کنم... 

 

 

هر چند که در هر حال : درد  را از هر طرف بنویسی درد است ، ولی زندگی باید کرد....چاره ای نیست...  

 

 

 

کاش حالم خوب شه باز...کاش همه چیز برای همه عالی بشه...که کسی ندونه حال ِ بد یعنی چی...چه مزه ی تلخی داره...

 

  

 

 

 

 

 

 

-همه ی کامنت های دوست داشتنی تون پیش منه...

نظرات 5 + ارسال نظر
نازی شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:42 ق.ظ

نهال جونم این روزای سخت هم بلاخره تموم میشه و من مطمئنم به خاطر قلب دریایی که داری یه شونه محکم پیدا می کنی و همه خستگی ها تموم میشه

ی شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:16 ق.ظ

نهال عزیزم نمیدونم چه ناراحتی برات بوجود اومده ولی‌ فقط می‌تونم بگم صبور باش،از ته دلم آرزو می‌کنم روزی همهٔ ناراحتیت تموم بشه،اینقدر ننوشته بودی من فکر کردم وبلاگتو عوض کردی من خبر ندارم،میبوسمت عزیزم،مواظب خودت باش

محدثه شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:13 ق.ظ http://entezareshirin86.blogfa.com

قربون نهال گلم برم که اینقده دلش پره از دنیا و آدماش.
کاش یه اتفاق خیلی خیلی خوب توی زندگیت بیفته که ببینی دنیا و آدماش اونقدر هم بد نیستند.
متاسفم که نمی تونم کاری برات بکنم جز آرزوی خوشبختی

یک زن شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:06 ق.ظ http://manam1zan.persianblog.ir

زندگی زخمهای زیادی داره ....مخصوصا برای تو که بیشترینش رو تقبل کردی اما نهال جونم ا ادما گاهی فکر میکنیم مثلا اگر فلان اتفاق بیفته ما طاقتشرو نداریم نه نمیتونیم تحمل کنیم... اما یه روزی به خودمون میایم که این اتفاق برامون افتاده درست توی اون حادثه داریم زندگی میکنیم ولی اگر دقت ککنیم ظرفیتش رو داشتیم تحمل کردیمش .... خیلی زود خوب شو خیلی زود تو میتونی من بهت اطمینان دارم چون شاهدش بودم که چطوری با همه دردها مبارزه کردی پس پاشو دستت رو بزار رو زانوت و بلند شو ... یه چیز دیگه هم که بهش رسیدم اینه که اگر بتونی دردت رو ناراحتیت رو بنویسی یا بگی .... یهو میبینی چقدر از بار منفیش کم میشه تا میتونی بنویس نه با این کلیدهای مصنوعی با یه مداد ....
دوستت دارم دوست گلم

Jane دوشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:10 ب.ظ http://www.jane-jane.blogfa.com

کاش زودتر خوب بشی..

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد