خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

نمی دونم پرسنل جدید نمی خوان اینا؟؟

برادره رفته یه کارخونه ی معروف برای کارآموزی دوران دانشگاه...

بعد بهش می گم خب چه خبرا؟؟

میگه هیچی یه میز بهم دادن،تلفن ثابت و داخلی،اصن یه وضعی...


میگم خب؟؟ چکار می کنی اونجا دقیقا؟؟

میگه خب صبح که راننده میاد دنبالم در خونه...

میگم خب؟؟

میگه هیچی! می رسیم کارخونه ...حرف میزنیم سلام علیک می کنیم با این مهندس ها...از اینور از اونور،فیس بوک،توییتر،بالاترین... تا ۹ صبح!


۹ دور هم صبحونه می خوریم مفصل ...


بعد روزنامه های روز میرسه...


روزنامه می خونیم تا ۱...


خب؟؟؟؟؟


صبر می کنیم از ۱۲ تا ۱ که کارگرها ناهارشون رو بخورند بعد ما میریم ناهار...

بعد ناهارش هم ناهاره ها!! اطلاع داری که برای جلوگیری از سر و صدا کردن کارگرها ناهار مفصل میدند...


خب؟؟؟؟؟؟؟


هیچی بر میگردیم تو اتاق هامون ...بعد یه کم حرف میزنیم...چای می خوریم با قندی شیرینی ای چیزی...بعد روزنامه هامون رو دست به دست می کنیم بقیه ی روزنامه ها رو هم می خونیم تا ۳...


۳ هم سرویس دم در ِ سوار میشیم میارند دم خونه پیاده می کنند...


هیچی دیگه! بعدش هم از خستگی کله پا میشم تا عصر که پاشم برم باشگاه و بیرون با دوستام...


میگم این کتاب« چشمهایش » رو  اگه متنش سنگین نیست برام بذار فردا ببرم بخونم یه دو صفحه روزنامه ها که هر روز مثل همه...



-:بهت فشار میاد برادر من! آدم یهو که از روزنامه نمیپره به بزرگ علوی!! پله پله نردبون ترقی رو در این مملکت باید طی کرد! اینقدر به خودت استرس وارد نکن برات خوب نیست!!






امروز امتحان هام تمام میشه....




نظرات 4 + ارسال نظر
محدثه دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:50 ق.ظ http://entezareshirin86.blogfa.com

خسته نباشی عزیزم.(بابت تموم کردن امتحانات)
برادر جان هم خسته نباشند با این همه انرژی که تلف می کنند.ولی واقعا بهش حق میدم که خسته بشه چون وقتی آدم کاری برای انجام دادن نداشته باشه نمی دونی این ساعت چقدر کند میگذره و واقعا انتظار کشیدن برای پایان کار نه تنها سخت بلکه عذاب آوره

تو هم محدثههههههههههههههه
ای ول :)
خوشم میاد همه عیییییییییییین همیم....
من خودم هم موندم چرخ های این مملکت چه جوری می چرخه...
تو اداره ی ما هم همینه :)

ملودی دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:53 ق.ظ http://melody-writes.persianblog.ir/

نهال جون خسته نباشی با امتحانا عزیزممممم .بووووس. میگم این مهندسا و ایضا برادرت تو اون محیط کار سخت و پر استرس!!!! یه ماساژور کم دارن که وقتی از شدت کار خسته میشن ماساژشون بده عحب بخور بخوابی دارنا خوش به حالشون

تازه وقتی میاد مامانم آنچنان میذارتش رو سرش انگار رفته چرخ جلویی مملکت رو چرخونده برگشته :)))

بابت امتحان ها هم مرسیییییییییییییی
منم بوووووووووووووووووووووس

yalda دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:13 ب.ظ

khob be khatere hamin chizha hast ke on mamlekat dar mishe kharabe be jaye ye keshvar,vaghan adam mimoone vaghan chetoori in mamlekat micharkhe ,
nahal jan khoshhalam ke emtehanat be salamati dare tamoom mishe,rahat mishi mitooni ye nafas e hesabi bekeshi,.omidvaram ke natayejesh ham ali beshe,azize delam midoonam ke mano yadet narafte,dige mishnasam toro ,vali khob montazeretam harvaght vaght kardi mano bi javab nazar,miboosamet,payandeh bashi

دقیقا یلدا شده ویران سرا...
روز به روز پسرفت...

واقعا دیگه امیدی به این کشور نیست...
می بوسمت و جوابت رو میدم

فلفل خانم دوشنبه 20 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 06:07 ب.ظ http://fellfooli.persianblog.ir

جااان من کارمند نمیخوان بابا ما اینجا پدرمون رو در اوردن من موندم کارخونه ای که انقدر مارمنداش فعالن چه جوری موفقه!!!

فلفل جان میگه کارمندها و مهندسینش بیشاز از یکساعت در روز کار نمی کنند...و همه ی بار کاری به روی دوش کارگرها هست که میگه خیلی هم سنگینه...
من خیلی متاسف شدم از این بابت...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد