یه کار ِ بی نظیری که هر مردی می تونه بکنه و با این کار،تا آخر عمر،هر چی عشق و مهر و محبت و توجه ِ رو به نام خودش سند بزنه،اینه که، هر از مدتی،پارتنرش رو بشونه یه جایی،دستش رو بگیره ، تو چشاش مهربون لبخند بزنه،بعد دستاشو حلقه کنه دور شونه هاش و یه کم به خودش بچسبوندش،بعد در حالی که لباش مابین ِ شقیقه و چونه ی عشقش در حرکته و می لغزه،همون جوری خیس خیس بپرسه: عشق ِ من،خانمم،تا حالا شده من ناراحتت کرده باشم؟تو این مدت خطایی از من سر نزده که تو رو برنجونه؟؟
بعد بذاره اون حرف بزنه...بذاره خووب تخلیه شه...
بعد آروم بیاد رو به رو قرار بگیره،یه کم خم شه،لباشو بذاره رو دستای عشقش و بگه:
بابت همه ی اینا منو ببخش...من همه ی سعی ام رو می کنم که تو خوشبخت بشی...که تو رو خوشبخت کنم عشق من...
بعد محکم به خودش بچسبوندش و حل بشه تو صبوری و گذشتی که ثمره ی عشقه....
بچسبه...حل بشه...خیس...سفت...عاشقانه...سرشار از تمنا...راز...نیاز...
سلام عزیزم.اسم من نهاله.خوشحالم که باهات اشنا شدم.اگخ بخای میتونیم باهم دوست بشیم.البته من متوجه نشدم که نهال اسم خودته یا یه نماده.