خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

دلک بی سر و سامون...

 

 

هی این جا برایتان می نویسم که همه چیز خوب است و گل و بلبل  و به به و چَه چَه  و چه شود که اگر آغوشی باشد تنگ و گرم و پر احساس ،که برَمی در میانش و بغلتی میان بازوانش و گرمای سینه  و بوی خاص بدنش و چنین و چنان...که مست شوی...دود شوی...بمیری... 

 

اما چه کنم که از واقعیت گریزی نیست...از تنهایی من گریزی نیست...از هجمه ی دل تنگی ام در میان انبوهی از انسان ها...از این که هستند و بی شمار، اما نمی توانی دل ببندی...از دل بستن و فهمیدنشان عاجزی...از تفاوت ها به عجز آمده ای...که گاه آرزو می کنی درک و فهم و شعوری داشتی عامه پسندتر و ساده ،تا لذت میبردی...بیش از این ها لذت میبردی... 

 

تن ِ تنهایی ام زخمی است...شب ها و روزها آغوشم خالی است...یک بغل عشق و صداقت و مهربانی ، انتظار مردی را می کشد،فهمیم و همسان، تا نثار شود...  

 

از روزمرگی ها و عوام زدگی ها به تنگ آمده ام...جانم بر لب رسیده...از مردان بی محتوا و دخترکان سطحی نگر ...از روابط پوچ و ازدواج های بی بنیانی که غالبا محکوم به شکستند... 

دل زده ام از نسل گیج و خطاکاری که در قالب پدر و مادر ،روزگاری را از از نسلی که خود سوخته بود ،به آتش سپردند... 

آری...خسته ام...دل زده و تنها و ترسان و پریشانم...اما چه سود گفتن هزار باره ی دل تنگی هایم که خاطر ِ مهربانی تان را مشوش سازد و شرمندگی و شرمساری را برَ من صد چندان... 

دعایم کنید...جانم به لب رسیده و همچنان مُهر خموشی بر لبانم نقش بسته است...

نظرات 7 + ارسال نظر
ساعت شنی سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:45 ق.ظ http://1sandglass.blogfa.com/

ساعت شنی سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 10:46 ق.ظ http://1sandglass.blogfa.com/

زیاد سخت نگیر بانو

چشم قربان

دارم سعی می کنم...

دردووونه سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:27 ق.ظ http://dordooone.blogfa.com

دلت گرفته؟؟؟؟ ناراحتی از تنهایی؟ می دونم سخته که بین یه عالمه ادم تنها باشی. تا بوده همین بوده. تنهایی سرت شلوغه و هزاران هزار مشکل دیگه.
می دونم دل بزرگت از تنهایی در میاد حالا چه با نوشتن چه با حرف زدن چه با خندیدن و چه با گریه کردن

فدای تو عزیزم

به خاطر خوشحالی و خوشبختیت واقعا خوشحالم دختر جان...
سفید بخت بشی مادر...

نازی سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 03:48 ب.ظ http://havayehoseleh.blogfa.com/

نهال عزیزم کار خوبی میکنی که از غم و غصه هاتم مینویسی این روزام میگذره و یه روزی بلاخره یه آغوش پیدا میکنی که توش از هر چی غم و غصه اس رها بشی. یه آغوش قد خودت نه زیاد نه کم. عزیزم احساستو میفهمم ولی نمیدونی همچین آغوشی داشته باشی و از دستش بدی چقدر سخته. منم مهر خاموشی به لبم زدم . ولی خب امیدوارم زوده زود شادیتو ببینم
راستی یه چیزه دیگه بگم. میدونم خودت میدونی ولی گفتم منم بگم. عزیزم مهمترین شرط به نظر من دوست داشتنه مسلما تو نمیتونی کسی را پیدا کنی که همه خصوصیات مورده نظر تو رو داشته باشه ولی با دوست داشتن میشه از اون خصوصیات منفی چشم پوشی کرد. پس اگه کسی را دیدی که حس کردی روحت در کنارش آرومه بدون خودشه. اگه حالا چندتا بدی هم داره عیبی نداره

دقیقا منم با حرفات موافقم...
هیچ انسانی ۱۰۰٪ کامل نیست و باید نسبت خوبی ها و بدی رو با هم سنجید...کسی که در برابر خوبی ها،نمی تونه از ضعف ها و نقایص یا بدی ها بگذره با چشم پوشی کنه یا کنار بیاد عملا به بلوغ فکری نرسیده و داره در یک دنیای بادکنکی و فانتزی و عروسکی و ذهنی و خیالی و پوچ زندگی می کنه ...که هیچ مبنا و بنیان ِ واقعی . عملی ای نداره...به قول شریعتی گل بی عیب خداست....
دنبال کامل و بی عیب و نقص رفتن رهی است به تاکستان ...

عزیز صبورم...
من برای رسیدنت به مطلوب ترین دعا و آرزو می کنم و لحظه شماری...

دوست سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 05:37 ب.ظ

سلام
بازهم که دارید از منفی هایش سخن می رانید
امید که در اینده ای نزدیک همه خوبیها در خوبیهایتان امتزاج و دنیایی از صفاو مهر و عطوفت در براب اینهمه احسا رشد یافته و به تکامل رسیده و خودنمایی کند .
حقیقتا وارسته اید و حقتان انسانی فهیم و اینده نگر و با شخصیت و ....
موفق باشید

سلام

نه اتفاقا

من در حال حاضر بسیار هم مثبتم و با جریان طبیعت و کائنات هماهنگ...

خوب البته گاهی کمی دل تنگی یا غم طبیعیه و جزیی از زندگی

چه آرزوی قشنگی کردید...
مرسی از مهرتون

ملودی سه‌شنبه 21 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 09:33 ب.ظ http://melody-writes.persianblog.ir/

نهال گلم میفهمم چی میگی و میدونم تو این اشفته بازار از بین رفتن احساسات و خیلی چیزای دیگه به دنبال چی هستی.برات دعا میکنم با تمام وجودم که اون چیزی که میخوای و شایسته ش هستی بهش برسی قربون این دلکت برم من

فدات شم عزیزم

همین طور تو گل ِ من و امیدوارم که به آرامش حقیقی و عشقی که لایقته برسی عزیز دلم

kiana چهارشنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1389 ساعت 11:25 ب.ظ

nahallllllllllllllllllllllllllllllllllllllllllll.chy shode golam?

عزیز مهربونم فقط یه دلتنگی لحظه ای و زودگذر بود که رفع شد و الان کاملا عالی و خوبم...مرسی از لطفت...
ببخش اگه نگرانت کردم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد