خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

این نیز بگذرد...

امروز یه دفعه ای دلم از این همه نگرانی ام در مورد خوم گرفت و بعد مدت ها هق هق گریه کردم... 

 

خوب بود ...یه کم از اون همه بار و فشار تخلیه شدم... 

 


 

خیلی جالبه...اگه به عنوان یه دختر،به یکی که ازت خواستگاری کرده جواب منفی بدی ،متهم میشی به این که تو خیلی مغروری و خیلی خودخواهی و ...اگه تو یه هفته سه نفر رو جواب کنی ،از طرف ۳ تاشون و ۳برابر متهم میشی به مغرور بودن و دل سنگ بودن و ... بمباران میشی تمام هفته... 

 فکر کنم هی تند و تند در راه رضای خدا و خلق  باید با همه ! ازدواج  کنی تا همه ازت راضی باشند...  

 

 

 

بی خیال...این نیز بگذرد... 

 

 


 

 

هر چی به روی خودم و طرف مقابل میارم(رییس سابق) ظاهرا اصلا و ابدا تو فاز پس دادن پول من نیست!!  

اصلا و ابدا! 

هی من میگم،هی اون از گسترش کارهاشون و این که چقدرررر حساسه موقعیت و من حتما باید باهاشون همکاری کنم حرف میزنه!! 

انگار یاسین تو گوشش می خونم!! 

تازه بهش میگم من از اون مرکز تحقیقات هم طلبکارم.تسویه حساب ۵سالم رو بهم ندادند...برم دنبالش؟؟ میگه نه ولش کن ارزش نداره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 

دیگه حالم بهم می خوره از پیگیریش! مناعت طبعم بهم اجازه نمیده بیشتر از این تلاش کنم و بهش بگم... 

 

و از طرفی هم نمی دونم چکار کنم... 

 


 

من واقعا به مسافرت عید نیاز دارم...خیلی خیلی زیاد.... 

نمی دونم باید چکار کنم...

خدایا...کائنات...نیروی برتر...هستین؟؟ 

 


 

دلم می خواد نقاشی بکشم...فرانسه بخونم...سنتور یاد بگیرم...برم کلاس رقص ...سالسا برقصم... روابطم رو گسترش بدم...برای خودم شادی ایجاد کنم...زیاد به خودم سخت نگیرم...

 


 

 رفقا... 

 

فردا مراقب خودتون و همدیگه باشید... 

نظرات 5 + ارسال نظر
یکی چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 01:05 ب.ظ

هر چند به نظرم اسمم هم برات انرژی منفی داره
ولی از ته دل برات آرزو می کنم و انرژی مثبت می فرستم

اتفاقا من همیشه به یادتم و دقیقا فک می کنم باید حواسم به خواهر کوچولوم باشه که یه دفعه دست گل اشتباهی به خرج نده!!
:))

به دعاهات نیاز دارم...

پانتی چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 03:25 ب.ظ http://pantijoon.persianblog.ir/

بابا پرطرفدارررررررررر. تو در عرض یه هفته، 3 تا خواستگار داشتی؟ خدا بده برکتتتت باز که الکی همه رو رد نکردی؟ خوب انداز وراندازشون میکردی، شاید به دردبخور بودن!! همینجوری یلخی یلخی که آدم خواستگار جواب نمیکنه! دِهَه!! هنوز باید این چیزا رو بهت یاد بدم؟
بعدشم نهال جون! گرفتن حق و حقوق و پیگیری نتیجهء زحماتی که کشیدی، هیچ ربطی به مناعت طبع نداره عزیز من! کسی نمیگه پاشو برو اونجا سلیته بازی دربیار ولی باید اونقدرررررر پیگیری کنی تا حق الزحمه تو بدن! اینجوری وقتی هیچی نمیگی و نجابت به خرج میدی، خیلی خیلی ببخشید ولی فکر میکنن یارو تو باغ نیست و زبونم که نداره و پپه اس، پس میتونیم پولشو حالا حالاها هاپولی کنیم!!(علی الخصوصو باخانوما خیلی اینجوری برخورد میکنن). مطمئن باش تا سمج و قاطع نباشی( با بی ادبی و سلیته بازی فرق داره)، نمیان بگن بَه بَه چه دختر نجیب و سر به زیری، پس بزار پولشو زودتر بدیم!!! باید موی دماغشون بشی و هی پیگیری کنی. ببینم چی کار میکنیااااااااااااااااا؟!!!
بوس بوسسسسسسسسسس

.... چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 08:53 ب.ظ

سلام
خسته نباشید
مدتی شد نتونستم گفتگوکنم ولی بیاد شما هستم
ضمنا برنامه های خوبی داری سعی کن همه را اجرا کنی
شاد باش
کاری از دست ما هم برمیاد در انتظار اوامر شما هستیم
موفق باشی

نگاهی نو چهارشنبه 21 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 11:33 ب.ظ http://wwwblogestan.blogspot.com

من هم دلم کلاس سه تار می واد
من هم دلم یه مسافرت به جای گرمسیری می خواد
من هم ......
برو خدا را شکر کن هر چه مرد بود به خواستگاریت نیامدن اون موقع......حالا ۳ تا را راحتر می تونی هضم کنی

دختره پنج‌شنبه 22 بهمن‌ماه سال 1388 ساعت 12:03 ق.ظ http://likepoison.blogfa.com

آفرین به خودت برس و سخت نگیر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد