خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

خوشبختی

زندگی را با همه ی زیبایی اش در آغوش می کشم...

قر و قاطی...

روز پنج شنبه همین طوری یه دفعه به پدرم گفتم که من اصلا خوشم نمیاد که اون جریان آدم ربایی رو پیگیری کنم ولی عقیده دارم هرچیزی رو که به من مربوط میشه روش نظارت داشته باشم تا از کنترلم خارج نشه...بنابراین برام خیلی عجیبه که چی شد و بالاخره کلا چند سال برای پسره بریدند و اینا ...که پدرم گفت من نمی خواستم بهت بگم ولی ۱ ماه پیش یکی از فامیل هاش شماره ی موبایل من رو پیدا کرده بود و بهم زنگ زد برای رضایت که گفتم محاله و ...و اونم گفت ظاهرا وکلاش به استناد به این که بیماری روانی داره تونستند قاضی رو مجاب کنند که ۳ ماه بهش مرخصی بده برای درمان و الان بیرونه! فکر کن! قاضی احمق! بازپرس اینو به اتهام آدم ربایی ممنوع الوثیقه و ملاقات کرده و این دیوانه بدون این که از لحاظ امنیتی به من اطلاع بدند فرستادتش مرخصی !!!! 

با یه وکیل صحبت کردم که گفت خیلی خیلی راحت می تونی از قاضی شکایت کنی!  

ولی من کلا یاد این قضیه هم که می افتم رعشه میگیرم چه رسد به ادامه!! 

 

و بعد جمعه هم این اتفاق افتاد! و این شد که من اونجوری ترسیدم و به این جا پناه آوردم... 

 

یکی از حدس هام این بود که کار خانواده ی اون پسره است و این جوری می خواهند منو وارد یه سری قضایا کنند... 

 

به آقای رییس سابق که جریان رو گفتم ، گفت مشکلی که نداره،می گم اداره ی اط ل ا ع ا ت برات ته و توشو در بیاره که من بازم پس کشیدم...اصلا اعصاب این موارد رو ندارم... 

بنابراین تا حالا فقط سیم کارت رو انداختم یه گوشه! همین! 

 

یه سیم کارت ایرانسل دیگه داشتم که جایزه ی اون قبلیه بود و همون موقع گذاشتمش رو یه گوشی دیگه...تا گوشیه شارژ شد و سیم کارته رو روشن کردم سریع ۲ تا پیغام اومد که نوشته بود: 

 

سلام من حاجی نادر استم!!!!!! 

نخند!! 

من یه مطلب خیلی کامل در مورد کاهش وزن که حاصل تحقیق و تفحص! های فراوان و مشورت های بی پایان (یعنی مخشون رو خوردم باور کنید!!)با ۲ متخصص پزشکی-ورزشی و یک فوق تخصص قلب و عروق و یک متخصص تغذیه هست براتون  نوشتم که سیوش کردم توی ورد و روی دسک تاپ هستش. حالا که اومدم بازش کنم که چند خطی اضافه کنم و پابلیشش کنم،نه تنها بازش نکرد بلکه ارور نات اویلبل داد!! چکار کنم؟؟ من وقت دوباره نوشتن ندارم....  

.  

دلم یه بغل ِ پر از آرامش و دوست داشتن،که مال ِ خود خودم باشه می خواد..... 

فک کن...عصر همین طوری سر ماشین رو کج کردیم به طرف جاده ی نور آباد ِ ممسنی!!بعد بین راه یه جایی هست که بهش میگن جاده ی دشت ارژن! که ما قصدمون این بود که همین طوری تا اونجا بریم و برگردیم...بعد اونجا از اون محل های اطراق بین راهیه که پر از قهوه خونه و آب جوش فروشی و نوار فروشی و البته نبات!! فروشی برای رانندگان محترم هست! بعد تصور کن که خیلی خیلی تیتیش مامانی از ماشین پیاده شده،اونجا یه چایی خورده،بعد رفته به پسره سی دی فروشه که علاوه بر پوستر حمیرا و داریوش و اینا یه لیست گذاشته جلوش که متشکله از آقایان(!): ساسی مانکن و اشکین و اینا...هست،میگه: ببخشید ! شما فیلم ریدر رو دارید؟؟؟ 

بعد پسره زل زده تو چشاش و خیلی عصبانی میگه: چه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟(چی نه ها! چه!) بعد باز میگه: ریدر !! پسره هم که کم مونده چوب برداره بزندش ،زیر لبی میگه: نِه!!!! 

 

خوب من حق ندارم پهن شم رو زمین از خنده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

رفته تو جاده ی نورآباد ممسنی دنبال فیلم ریدر میگرده!!!!!! 

 

درست مثل این که بری تو وجود  ا.ن دنبال یه ذره شعور بگردی مثلا! دریغ از یه سر سوزن....پیدا نمیشه خوب...کلا تعریف نشده اصلا...  

 

حالا اگه مثلا گفته بود آلبوم حمیرا رو می خوام یه چیزی! 

این درست مثل این بود که دوباره بری تو وجود ا.ن  دنبال اعتماد به نفس بگردی! اصلا همین طوری کیلو کیلو ریخته که می تونی برداری ببری... 

 . 

یه چی خیلی تو دلمه می خوام بگم... 

 

 

خرداد ماه بود و اوج اون جریانات و مردم خارج از کشور هم داشتند از اونور فعالیت می کردند...بعد یه روز که به همین خاطر داشتم به شدت گریه می کردم،یه لحظه به شدیدا بریدم و کانال رو از وی او ای تغییر دادم که یه ذره شاید از اون فشار روانی ام کم تر شه...  

 

بعد تپش رو گرفتم و دیدم که داره تظاهرات لس آنجلس رو نشون میده و با خواننده ها یا به قول خودشون هنرمندان هم که اون جا بودند مصاحبه می کنه...یادمه که مثلا با ابی حرف زد که انصافا خوب گفت و بعد هم سیاوش قمیشی که اونم خوب صحبت کرد... 

 

بعد رفت سمت شهرام شب پره!! بعد پسره با شور و شوق و آب و تاپ داشت میگفت:بله بینندگان عزیز! این جا هم هنرمند عزیز و محبوب،آقای شهرام شب پره رو در کنار خودمون داریم که صمیمانه برای ابراز همبستگی با شما هموطنان عزیز داخل کشور این جا اومدند... 

 

بعد بهش گفت: شهرام عزیز! میشه خودتون به ما و بینندگان بگید که چرا این جا اومدید؟؟ 

اونم بعد از سلام و اینا،سرشو مثل همیشه یه تکونی داد و گفت: 

 

والا من درست نمی دونم چی به چیه ،سیاست هم بلد نیستم و هیچی نمی فهمم...دیدم همه این جا اومدند،منم گفتم بیام با مردم!!!!!! 

 

فک کن...  

 

یه چیز دیگه هم که باز خیلیییی تو ذهنم بولد شده،توی اون ایام،حالا باز امیر قاسمی واقعا برنامه هاش رو اختصاص داده بود به این جریان! ولی شب خیز،یه پیرهن سیاه پوشیده بود،لباشو هم آیزون کرده بود،با ناراحتی(!!) داشت قابلمه تبلیغ میکرد!!!! 

به خدا خودم دیدم!! 

 

 

 

 

........الان که اینا رو گفتم کاملا حس اون خانم هایی رو دارم که عصر تا عصر با چایی و تخمه و کاهو سکنجبین ،میان دم در و همین طور که با لب و دندونشون با پشتکار فراوان چیلیک چیلیک تخمه میشکونند هی میگن: 

دیدی شمسی خانمو؟؟ ور پریده! شب قتلی چه جوراب نازکی پوشیده بود! خدا شاهده خودم دیدم!! زن گنده ! خجالتم نمیکشه! حلال حرومی سرش نمیشه! اون از چادر سرکردنش که نپوشه سنگین تره،اونم از جلسه ی قران اومدنش....ایشششششششششش 

 

چیلیک چیلیک چیلیک.... 

رفتم یه دوری تو نت زدم و برگشتم و الان دلم می خواد داد بزنم بابا تو رو به هر کسی اعتقاد دارید قسم که اگه اضافه وزن دارید اونم بیشتر از ۲۰ کیلو،دور رژیم چرب و چیلی اتکینز رو ،به اون روش متداول خط بکشیددددددددددددددددددددددددددددد!!!  

 

این رژیم برای افراد اور ویت و چاق کشنده است!! مستقیم فرد رو می بره به سمت آتروژن و آترواسکلروزیس و تنگی عروق کرونر!!! 

 

آخه بابا ! این یه حساب ۲ *۲ تا ۴ تاست!! کسی که چاقی شدید داره و همین طوری خودش در معرض خطر بیماری های قلبی و غیره است،میاد یه عالم کره می خوره در روز؟؟؟ یا خامه؟؟ یا روغن؟؟   

لطفا نیاید بگید آره فلانی با ۱۰۰ کیلو اضافه وزن این رژیم رو گرفته الان شده ۲۰ کیلو!! آره درسته! ولی پدیده ی آترواسکلروز یه عارضه ی تدریجیه! پس الانش رو نبینید! ۵۰ سالگی اش رو هم در نظر بگیرید! 

 

کسی که چاقه و می خواد لاغر بشه،باید فرهنگ این رو پیدا کنه که تا ابد باید کره،خامه ،پنیر و ماست پرچربی،روغن زیادو امثالهم از زندگیش حذف بشه!   

 

باید یاد بگیره سالم خوری کنه!

می خواهید پروتئین خواری کنید؟ هیچ اشکالی نداره! مرغ آب پز بخورید! ماهی کبابی بخورید! گوشت قرمز بدون چربی رو کباب کنید! تخم مرغ رو آب پز کنید! 

 

ولی نه این که به عنوان رژیم برید سراغ خامه و پنیر پرچرب و روغن و کره!  

 

بازهم می گم! کسایی که بی ام آی بالایی دارند و چاق مفرط هستند،لطفا لطفا لطفا دور این سیستم غذایی رو خط بکشند! چون همین طوری های ریسک هستند...چه  رسد به این که...  

.تحت هر شرایطی حتی شده از کافی نت دوباره اون پست رو می نویسم...

 

نظرات 8 + ارسال نظر
north دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:42 ق.ظ

سلام خوبی؟ در مورد رژیم به نظر همونطور که می خوریم و چاق می شیم باید کمتر بخوریم ولاغر بشیم منم وقتی بچه ها می گن رژیم اتیکنز دارند 4 ستون بدنم می لرزه یعنی واقعا چطوری جرئت می کنند اون هم کره و پنیر و ماست بخورن حتی واسه منی هم که لاغرم خطرناکه . شاد باشی گلم

من با پروتیین خوری هیچ مشکلی ندارم کما اینکه خودم هم اینکارو کردم! من با این همه چربی مشکل دارم که روده ی بزرگ و قلب و مغز رو به شدت در معرض خطر قرار میده!

قزن قلفی دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:09 ق.ظ http://afandook.persianblog.ir

نهال تروخدا از پدرت خواهش کن برات یه وکیل بگیره بره دنبال کارای شکایت . لزومی نداره خودت بری که میترسی . پدرت هم که وقت نداره خب وکیل رو گذاشتن برا همین وقتا دختر . از طرفی اگه هم دنبالشو نگیری میره یه نفر دیگه رو اذیت میکنه و کلا اینطور آدما یه درسی باید بگیرن گو اینکه اینجا تو ایران بیشتر شاکی های اینا درس عبرت میگیرن تا اینا ولی بازم بد نیست . همینطوری نره به ریش نداشته ات ! بخنده .... ااااااااااااااه متنفرم از این داستانا که آدم مظلوم واقع میشه و از دست کسی هم کاری برنمیاد . ولی حالا که امکانات مالیشو داری حداقل یه کم اذیتش کن نزار راس راس راحت بگرده ....

اگه من خودم از نظر مالی الان امکانش رو داشتم این کارو می کردم...
منتها تا تعیین تکلیف غزل اون در همه چیز به من و وضعیتم ارجح هست و نمی تونم ریسک کنم...

بیتا دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:11 ق.ظ

من از پست های قرو قاطیت خوشم میاد .

خندم گرفت با اون " استم " خب چرا دعوام میکنی

میدونم دوباره تایپ کردنش وقتت رو میگیره ولی به این فکر کن که داری در راه خدمت به خلق قدم بر میداری

دوباره تایپش کن و زود هم آپ کن پلیززززززززززززززززززززززززز

راستی اون داروی لاغری که گفته بودی اسمشو مینویسی هم جزء همون مطلب بود؟

ما خواننده هات هم قول میدیم برای رسیدن تو به اون بغل پر از آرامش دعا کنیم.
چی گفتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟خسته نباشیم اونوقت!!!!!!!

عزیزم جدای از همه شوخی ها برات شادی و آرامش آرزو میکنم

حتما این کارو می کنم با همه چیز و داروها....
حالا میشه از الان دعا رو شروع کنی بی زحمت؟؟یعنی میگم وقت از دست نره یه وقت!!!! :))))))))))))))))))))))))))))

[ بدون نام ] دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:26 ق.ظ http://www.groups.yahoo.com/group/perzis/join

جالب بود

غزلک دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:20 ب.ظ http://yeghazalak.blogsot.com

واقعا این قاضی اینقدر احمق بوده یکی رو به جرم آدم ربایی تازه با مشکل روانی گرفتنُ اونوقت آزاد بشه!اگه مشکل روانی داره باید بره تیمارستان نه که آزاد شه!
معلومه سیبیلشو خوب چرب کردن!
چه میشه کرد جامعه ماست دیگه.

دقیقا سبیلش چری شده خانواده ی پسره هم که دهاتیه زمین دار هستند خوب بهش مزه کرده...

دختره دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:03 ب.ظ http://likepoison.blogfa.com

من جای تو بودم ها پدر پسره رو درمیاوردم!
وای این شب خیز خداست! یعنی داغونتر از این بشر من ندیدم. شهرام شپره چرا انقدر شوته؟
من فیلم ریدر رو دارم ولی باز هم به نظرم رولوشنری رود یه چیزه دیگه است.
تو خیلی هم خوبی

خیلی حال به هم زن هست این شب خیز! یعنی شارلاتانه خیلی بی مزه ای هست!!!!!
بووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووسسسسسسس

north دوشنبه 21 دی‌ماه سال 1388 ساعت 02:34 ب.ظ

یه چیز خنده دارم تو این تظا هرات لس آنجلاسی من دیدم فک کن همشون خیلی شیک و باکلاس شعار می دادن نترسین نلرزین ما همه با هم هستیم با با اینجا مردم ب ا ط و م می خورن اینو می گن اونجا کسی بهتو ن کاری ندارهیه کم خلاقیت هم بد نیستا اون شهرا م شپره کلا شوته اگه غیر این می گفت من تعجب می کردم

آره همین پسره مجریه(فکر کنم اسمش کسری بود) می گفت مرذم نترسید دیگه هم خونه نرید یک هفته ی دیگه وایسید بیرون تا اینا کلکشون کنده بشه ما بیایم!!!

پانتی سه‌شنبه 22 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:43 ق.ظ http://pantijoon.persianblog.ir/

داستان آدم رباییتو خوندم. نمیدونم چی بگم واقعا؟ تموم تن و بدنم لرزید.واقعا شجاعت به خرج دادی دختر. آفرین به این جسارتت... ولی منم از همون اولش که گفت من مامور اطلاعاتم و اینا، با خودم گفتم یارو یه چیزی مصرف کرده و توهم زده! که خوب حدسم درست از آب دراومد!!! به هر حال خوشحالم که اون شب همه چی به خیرو خوشی گذشت ولی اینکه چرا یارو رو آزاد کردند، خیلییی عجیبه! اما به قول تو، دیگه کی اعصاب پیگیری و شکایت بازی داره امیدوارم دیگه از این اتفاقا برای تو هیییییچ کس نیفته
چقدر به اون مطلب کاهش وزنت احتیاج دارم(برای بعد از زایمان البته). حیف شد که ارور میده! ولی هرچی فکر میکنم که علت ارورش چیه، چیزی به ذهنم نمیرسه. فقط یه سوال، اسم فایلت فارسیه؟ اگه فارسیه، اسمشو عوض کن و یه اسم لاتین یا عددی بزار ببین بازم باز نمیکنه؟ آخه بعضی فایلها، اگه اسمشون فارسی باشه، موقع باز کردن ارور میدن. حتی اگه توی یه فولدر (یا چند تا فولدر تو در تو) هست که اونا هم اسماشون فارسیه، اسم فولدرها رو هم عوض کن و لاتین یا عدد بزار...
وایییییی چقدر خندیدم به خاطرهء جادهء ممسنییییییییییییی. کجا رفته تقاضای فیلم ریدر رو کرده؟ اونم چه فیلمییییییییییییی! بی شباهت به یه فیلم پورنو نیست واقعا!! خوب شد یارو نفهمید چه فیلمی میخواین! وگرنه با خودش میگفت اینا وضعشون خرابه! دارن چراغ سبز نشون میدن!!!
در مورد شهرام شب پره هم کلا خیلی شوته! البته جزو خوانندگان مورد علاقهء منه (جوادم یعنی؟!!) ولی خوب واقعا شوت میزنه در اینجور مسائل!!
شبخیز هم واسه خودش یه پا تاجره! تحت هییییچ شرایطی حاضر نیست دست از این دکون و دستگاه و تبلیغاتی احمقانه ای که تو شبکه اش راه انداخته، برداره!!! فکر کنم 2 سالی میشه چشمم به جمالش روشن نشده شکر خدا! کلا از ترس پرهام، ما تو خونه جرات نداریم کانالای لوس آنجلسی رو نگاه کنیم!!
در مورد توصیه های کاهش وزنت هم ممنون. دقیقااا حق با توئه! مشکل فقط در داشتن عادات بدِ غذاییه! اگه بتونیم فرهنگ و عادات غذاییمونو تغییر بدیم، همه چی حل میشه واقعا

پانتی این اینقدر مسلط بود که داشت منو از دست رییس پلیس آگاهی این مملکت میگرفت می برد...

در مورد لاغری هم برای تو،از همین الان تا ...شیرینی جات مصنوعی(مثل بیسکوییت کیک و ...)کلا حذف کن.
چون اول شیردهی نمی تونی رژیم به اون صورت بگیری که بخوای مواد ضروری رو حذف کنی.یعنی نه این که نشه...باید به قاعده کربوهیدرات و نشاسته مصرف کنی.
ولی اگه شیرینی جات نباشه،باز درصد اضافه وزن کم تره...
چشم کلی می نویسمش.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد